زایمان طبیعی
#پارت سوم ـ(مخصوص کسایی که میخوان زایمان طبیعی داشته باشن)
۱-اصلاااا از زایمان طبیعی نترسید من با نیروی خدماتی بیمارستان رو تختیمو انداختم اتاقم رو چک کردم قشنگ همه جاشو دیدم..
۲_اگر ماما همراه میگیرید حتما باهاش طی کنید که در دسترس باشه.
من گرفتم قرار بود یازده و نیم بیاد که ساعت یک اومد چون بروجرد نبود من نه سانت بودم عملا کار خاصی برای من نکرد..
۳-قسمت زور زدن رو ب من گفت که ممکنه سه ساعت طول بکشه و پنج دقبقه نشد چون خیلی همکاری کردم
۴-قسمت زور زدن رو حتماااا همکاری کنید چون برای خودتون راحت تره،
۵_زایمان طبیعی نعمتی از طرف خداست (به نظر من) هرکس میگه سخت نیست دروغه چون درداش گاهی طاقت فرساست اما ارززش رو داره چون بعد از اون کاااملا سالم هستید. من اگر صدبار هم برگردم عقب انتخابم همینه.
۶-ورزش و ماساژ پرینه و پله نوردی خیییلی تاثیر گذاره.. من پیاده روی تا سه ساعت هم داشتم... تا دردتون هم خیلی شدید نشده اصلاااا بیمارستان نرید مگر اینمه مشکلی پیش بساد خدایی نکرده... من اینکارو کردم و چند بار معاینه شدم که اذیت بودم
❤راحت بچمو بغل گرفتم بعدش
❤کل تایم بستریم رو با دخترم تنها بودم و سه بار شیر دادم سه بار عوضش کردم و همش خودم بودم.
وقتی میخواستم مرخص بشم توی سرویس اونجا خودم رو شستم و لباسام رو تنم کردم دخترم رو مرتب کردم... حتی موهام رو شونه زدم.. راحتی بعداز زایمان یکی از دلایلم برای انجامش بود...
🌹دیر پارت گذاشتم چون درگیر بودم و طول میکشید بتونم با شرایط کنار بیام..
🌹امیدوارم همه زایمان های راحتی داشته باشید و به سلامت نینی هاتون رو بغل بگیرید
🌹ان شاءالله که تجربیاتم به دردتون بخوره عزیزان😘😘😘
هر سوالی داشتید جواب میدم💖

۱۲ پاسخ

زایمان طبیعی شانسیه... اگ کوچیکترین اتفاقی برای بچت میوفتاد میگفتی برگردم عقب هیچ وقت انتخاب نمیکنم طبیعیو... خیلیا تو طبیعی شونه و دست و لگن بچه رو یا میشکونن یا شکسته میشه... یا بخاطر این ک تو کانال گیر میکنه اکسیژن نمیرسه و بچه خدایی نکرده ....
من هیچ وقت طبیعیو توصیه نمیکنم...

کاش اون مامانی ک میگفت بعد ۹ ماه و شنیدن فواید طبیعی چطور بچش ب دنیا اومد و دکترا و ماماها اصرار داشتن ب طبیعی و نشد و نتونستم و از دستش داد. ب هیچ عنوان صد لایه از شکمم پاره شه همچین ریسکی برای بچم نمیکردم. طبیعی شانسیه

بدنت خوب بوده طافتت خوب بوده ماشالله بدن هر کسی با هر مس فرق داره واقعا بعضیا بخاطر درد و ترسش نمیتونن همکاری کنن نمیشه سعی کن میتونی واقعا بعضیا نمیتونن منم سزارینم اصلا درد نداشتم نه قبلش نه بعدش ولی بعضیا میگن مگه میشه بدون اره من کلا بدون درد بودم بخاطر این میگم سزارینم بعضیا اصن انگار نه انگار عمل شدن مثه من بعضیام تا سال ها بعد عمل میگن درد داریم بخاطر همین بدن با بدن فرق داره من به اینکه فک کنم از واژنم کله میاد بیرون حس قلقلک درد حس بد میگیرم مثلا به اینکه به اونجام دست بزنن حس خوبی ندارم عادت نمیکنم با اینکه رابطه هم دارم درد نیست ولی یکم اولش اذیتم بخاطر همین طبیعی رو هرکسی نمیتونه اسون در نظر بگیره سخته واقعا 🥲🥲

خداروشکر ک عزیزم زایمان راحتی داشتی من از طبیعی وحشت داشتم و دارم ولی خداروشکر دکترم سزارینم کرد خیلی راحت گذشت واسم

خداروشکر زایمان خوبی داشتی
چه طبیعی چه سزارین سختیای خودشو داره اصلا متولد شدن بچه مگه میشه بدون سختی باشه
ولی بنظرم ادم باید امادگی ذهنی داشته باشه برای هرکدومشون من از اول تا اخر بارداریم نتونستم خودمو قانع کنم که طبیعی زایمان کنم ذهنم به هیچ عنوان نپذیرفت و سزارین انجام دادم خداروشکر برای من راحت بود
امیدوارم همه خانوما لذت مادر شدن رو بچشن و هرنوع از زایمانی که انتخاب میکنن راحت باشه براشون

یچیزم من بگم
منم قبلا میگفتم تا دردم شدید نشده یا خونابه و خونریزی بیشتر نشده باید خونه بمونم
اما به طور معمول تو ۳۹ هفته کامل خونابه داشتم
و یهو ۱۱ شب ۲ بار انقباض خیلی شدید گرفتم
رفتم بیمارستان ۴ سانت بودم
اماااا ضربان قلب پسرم رفت بالا و تصمیم گرفتن منو اورژانسی ببرن اتاق عمل...
دقیقا قبل رفتن به اتاق عمل تو بیمارستان کیسه آبم پاره شد و بعد عملم دکتر گفت بچه داشته مدفوع میخورده
همه اینا با ۴ سانت بود 🫠
و اینم بگم آستانه درد هرکس متفاوته
نمیگم طبیعی بده ، خیلی هم خوبه
انتخاب منم بود
اما نه اینکه شانسی باشها اما به خیلی چیزا بستگی داره
و منی که الان سزارین شدم اینم میگم که هرکس میگه سزارین راحته چرت میگه
۲۵ ساعت رو تخت بودم
بهم گفته بودن نباید از جام بلند شم که اینو به همه میگن...
نتونستم تا ۲۵ ساعت درست بچمو بغل کنم
بعدشم که درد و التهاب جای بخیه
الآنم گاهی اوقات زیرشکمم بی حس میشه
.
کلا هر ۲ زایمان سخته و بسته به بدن هرکس و تحمل آستانه درد هر فرد میتونه راحتم باشه

خداروشکر زایمانت خوب بود❤️منم طبیعی بودم و صدبارم برگردم عقب بازم طبیعی انتخاب میکنم
زایمان طبیعی باامادگی کامل ذهن و بدن یه تجربه خیلی شیرینه

منم طبیعیم شدید میترسم . حتی ساکمم نبستم

مبارک باشه خدا حفظش کنه
زایمان چندم تون هست بخیه نخوردین ؟
من بخیه خوردم هنوز خوب نشدم معلوم نیست جوش خورده یا نه خیلی اذیت شدم

قدمش خیر باشه
منم طبیعی بودم خیلی خوب بود ولی خب بازم اذیتی های خودشو داره سر بخیه هام خیلی اذیت شدم

اینم اضافه کنم
ماماهمراهم بهم چندتا ورزش داد روزی چند ست انجامشون میدادم و خیلی راضی بودم از اونا

مبارک باشه عزیزم بسلامتی همیشه شاد و سلامت باشی

سوال های مرتبط

مامان همتا مامان همتا ۲ ماهگی
(پارت آخر تجربه زایمان طبیعی)
در آخر بگم که تنفس درست واقعا به کار میاد خانمهایی که می‌خوایم طبیعی زایمان کنین
دوم اگه به حرف ماما گوش کنین خیلی زود کوچولوتون و بغل میکنین اما هرچقدر بخواین کار خودتون و بکنین و گوش نکنین به حرفشون طول می‌کشه
سوم اینکه اگه شرایطتون مثل من نبود بنظرم دردا رو خونه بکشین خیلی بهتره چون فضای بیمارستان کلا به آدم استرس وارد می‌کنه
چهارم اینکه درداتون که بیشتر شد اگه ماما همراه نداشتین از تخت بیاین پایین و خودتون ورزش کنین چون رو تخت خیلی دیر تر میگذره روندش کند تر پیش می‌ره
پنجم اینکه قبول کنین که در زایمان طبیعی قراره خیلی در بکشین اگه با این موضوع کنار بیاین خیلی راحت تر میشه واستون من خودم من خودم تصورم خیلی فرا تر از این دردا بود خدایی
در حین اون انقباض ها هم بلند با خودتون صحبت کنین که من میتونم طبیعی زایمان برای خودتون انرژی مثبت بفرستین به بعدش فک کنین که کوچولوتون و میزارن رو شکمتون صحیح و سالم از افکار منفی واقعا جلو گیری چون فقط خودتونین که اذیت میشین
من واقعا راضی بودم از اینکه طبیعی و انتخاب کردم هرچقدرم برگردم عقب انتخابم همینه شاید باورتون نشه وقتی که دخترم مامانم آورد تا شیرش بدم با خودم گفتم دومی رو هم حتما میارم (می‌دونم خیلی پوست کلفتم 😂😂😂)
این از تجربه من امیدوارم بدردتوت بخوره
مامان 🩷ال آی🩷 مامان 🩷ال آی🩷 ۴ ماهگی
#زایمان_طبیعی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۱

منم دیگه بلاخره وقت کردم بیام تجربه ام رو درباره زایمان طبیعی بنویسم
من از ۲۲هفته میرفتم کلاسای زایمان که بهداشت میفرسته و خیلی خوب بودن برام و تقریبا از ۳۰هفته ورزش های سبک گفته بود انجام بدیم و من هفته ۳۴که رفتم پیش دکترم و اون بهم گفت چون قدت بلنده برو طبیعی و کلی تشویقم کرد و منم جرعت پیدا کردم و گفتم میرم طبیعی خلاصه دیگه افتادم دنبال ماما همراه و بعد کلی پرس و جو فرناز محمدی رو انتخاب کردم چون هم تو فامیل های ما زایمان انجام داده بود هم تو کلاس کلی تعریفشو میکردن ۳۶هفته رفتم پیشش معاینه و بعد معاینه لگن بهم گفت که خیلی خوبم برای زایمان طبیعی و دهانه رحمم هم یک سانت باز هست و منم خوشحال از اینکه دیگه دهانه رحمم بازه و زود زایمان میکنم بهم هم گل مغربی داد و به همراه کلی ورزش و از ۳۶هفته دیگه من جدی ورزش ها رو شروع کردم و پیاده روی و پله نوردی هم کلی داشتم هر روز میگذشت و من هیچ دردی نداشتم….
مامان بچه مامان بچه ۲ ماهگی
اینارو نگفتم که بترسبد
بدن من برای زایمان طبیعی عاللیییی بود چون دردای شدیدم ۴ ساعت بود ملا قبل اون رو میتونیتم تحمل کنم
خیلی زود هم فول شدم با اینکه کل ۹ ماه من استراحت کردم دکتر استراحت نداده بود خودم تنبل بود
اونحوری که من بیکار بودم تو اون ۹ ماه هرکی حای من بود یک سانتم باز نمیشد
اما اشتباه کردم... چون طبیعت بدنم امادگی زایمان رو داشت اما خودم امداکیش رو نداشتم بلد نبودم کی چجوری زور بزنم
صبحونه نخورده رفتم... ساکم آماده نبود... هیچ چیزی درباره زایمان نمیدونستم....
اما شما این مارا رو نکنید
قشنگ آمادگی کسب کنید...
نمیگم ورزش و فلان انجام بدید ولی حداقل دوره ببینید که حین زایمان چجوری دردتون رو کنترل کنید تو هرمرحله چجوری زور بزنید حین زایمان کدوم ورزش رو انحام بدید
چی لخورید چی نخورید ....
توکل هم داشته باشید
من هی متوسل نیشدم ولی آخرش باهاشون درگیر شده بودم هی میگفتم خدایا یادم میمونه... چرا هیچ ماری نمیمنی؟ 😑😂 هلاصه با زمین و زمان درکیر بودم از همه طلبکار بودم
من تنها نکته مثبتی که داشتم این بود که نترسیده بودم... ترسم بعد دردای شدید بود قبل اون اصلا ترسی از زایمان نداشتم حتی تو حیاط موقع تحویل به زایشگاه ویلچرو دادن شوهرم اونم نامردی نمیکرد ویراژ میداد 😂 منم هی میگفتم اروممم ماشینت نیست که ولی چون میخندیدم باورش نمیشد با تند رفتن و پریدن از رو چاله چوله ها با ویلچر دردم بیشتر میشه😂
مامان ارسلان مامان ارسلان ۴ ماهگی
پارت 1 زایمان طبیعی من
39 هفته کامل رفتم دکتر و دکتر گفت که یک سانت ونیم رحمت باز شدع
با اینکه از سه هفته قبلش هم پیاده روی رو شروع کرده بودم و هم مرتب شیاف گل مغربی مصرف میکردم و دوبار هم معاینه تحریکی شده بودم
ولی دهانه رحمم تکون نخورده بود
دکتر گفت من 30 تیر بیمارستان کلاله هستم وماهی فقط سه روز اونجام
همونجا عز مم رو جزم کردم که من باید همون روز زایمان کنم .
واقعا سختم بود دیگ ادامه دادن
دبگه او نسه روز باقی رو هم کلی پیاده روی کردم و روز موعود رقتم بیمارستان
ساعت 9 صبح بیمارستان بودم
معاینه کردن و گفتن هنوز دوسانت نشدی😐
گفتم مریض فلان دکترم و میخام منتظر بمونم تا بیاد
زنگ زدن که من اومدم
نامه هم دکترم داده بود که بهشون بدم
با ماماهاشون اشنا بودم وقبلا کلاسای پیش از زایمان با دوتا شون اشنا شده بودم و از شانسم هر دو شون بودن
قبل اینکه دکتر بیاد ورزش میکردم وهرکاری که به زامانم کمک بکنه
دکترم اومد وقشنگ معاینه تخریکی کزد وگفت ......
مامان پاشا🧸 مامان پاشا🧸 ۳ ماهگی
برای مامانای سزارینی
صرفا چیزی که میگم تجربه شخصی خودمه و بستگی به بدن ، بیمارستان و دکتر هم داره
من خودم عاشق زایمان طبیعی بودم و تا هفته ۳۸ قصدم طبیعی بود، تمام ورزش هارو انجام دادم و آماده طبیعی بودم که لحظه آخر همسرم اجازه نداد .
وحشت عجیبی از سزارین و درد بعدش داشتم نمیدونم چرا
اما کلا همه وحشتام صرفا الکی بود چون درد سوزن اسپاینال ، سوند و ماساژ رحمی رو اصلا نفهمیدم بعد بی حسی هم پمپ درد داشتم ، همون شب با کمک پرستار همراه شروع کردم راه رفتن و سعی کردم کمرم رو صاف نگه دارم و از فرداش که مرخص شدم کاملا سرپا بودم و کلا ۲روز بعد زایمان درد کمی مثل درد پریود داشتم همین و بس🤗
پیشنهادم اینه که بدون استرس برید برای عمل ، موقع اسپاینال و یوند کاملا بدنتون رو شل کنید ، از پرستارها خواهش کنید تا بی حس هستین ماساژ رحمی رو داخل اتاق عمل و ریکاوری انجام بدن ،
بعد عمل تا میتونید راه برید و کمرتون رو صاف نگه دارین
ایشالله که زایمان خوبی داشته باشین همه چه طبیعی چه سزارین❤
مامان 🩷ال آی🩷 مامان 🩷ال آی🩷 ۴ ماهگی
#زایمان_طبیعی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۴
خلاصه رفتیم که بریم رو تخت زایمان و من که دراز کشیدم دکتر بخش هم اومد و بهم گفتن که هر وقت حس زور داشتم زور بدم و تنفس هم انجام بدم
و من بعد از سه تا زور محکم دیگه داشتم میمردم که برش پرینه انجام دادن برام و بعد برش هم یدونه زور محکم دادم و دخترم بدنیا اومد و گذاشتنش رو شکمم همینکه بچه در اومد کل دردای من رفت و دیگه هیچ دردی نداشتم بعد از اونم جفت رو در آوردن که اونم اصلا درد نداشت بعد از بریدن بندناف دخترمو گذاشتن رو سینه ام همون لحظه شروع کرد شیر خوردن بعد اونم بردن لباساشو بپوشون و بخیه منم شروع شد کل پروسه بخیه هم نیم ساعت اینا کشید زیاد هم درد نداشت یه سوزش ریزی داشت کل زایمان من چهارساعت طول کشید ساعت ده صبح آمپول تزریق شد ساعت یک و نیم رفتم رو تخت زایمان و ساعت دو ظهر دخترم بدنیا اومد و زندگی من سرشار از عشق شد اون لحظه که آدم بچه اشو میبینه کل درداش یادش میره
اگه بخوام از زایمان طبیعی بگم من خیلی راضی ام که رفتم طبیعی و همون روز یه ساعت بعد زایمان من سرپا بودم و چون موقعیت زندگیم یجوری شد مجبور شدم خودم پاشم کارامو انجام بدم برام خیلی خوب شد اینم از تجربه من🥲❤️
مامان ارسلان مامان ارسلان ۴ ماهگی
پارت پنجم
زایمان طبیعی من
ساعت 6.15 بود که من پسرم، ارسلانم. رو به دنیا اوردم و مادر شدم
راه سخت وطولانی بود
از بارداری سختی که داشتم. تا زایمان طبیعیم با آمپول فشار
ومن امروز و الان 64 روزه که مادر شدم
نکاتی که باید گفته بشه در مورد زایمان:
از قبل با ماما همراه اگه میخایم بگیرین صحبت کنید و قرار داد ببندید
چون من از ماما همراهم اصلا راضی نبودم و فقط ازم سه تومن پول گرفت و فقط یه ساعت پیشم بود ومنو تا وان ابگرم برد واورد و همه کارها و از زایمان تا اموزش و بخیه رو خود مامای بسمارستان برام امجام داد
حتما قبل زایمان ، کلاسای پیش از زایمان شرکت کنید
حتما قبل زایمان. محل زایمانتون رو ببینید
من چند بار رفتم و دیدم واشنا بودم و این باعث ظد استرس ندشاته باشم
حتما حتما یکی رو یاخودتو ببرید که قوت قلبتون باشه مثل همسرتون
در طی ساعاتی که بستری هستین. ودارین برای زایمان اماده میشید خودتون رو خسته نکنید با جیغ زدن یا بیش از اندازه ورزش نکنید به جاش تنفس عمیق داشته باشید و میوه وابمیوه بخورید و چای و خرما
( من اصلا جیغ نزدم و فقط ناله میکردم و سعی میکردم با تنفس عمیق شکمی دردامو بیرون کنم )
مامان بردیا مامان بردیا ۴ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت سوم
در عرض ۳۰ ثانیه بدنم گرم شد و بی حس شدم و کارشون رو شروع کردن من ساعت ده و ربع وارد اتاق عمل شدم و ده و بیست و دو دقیقه بچم به دنیا اومد و ساعت ده و چهل و پنج دقیقه بردن ریکاوری و تو ریکاوری متخصص بیهوشی برام پمپ درد وصل کرد و همون تایم بی حسی ماساژ رحمی دادن که من دردی حس نکردم و تا ۲۴ ساعت بعد عمل سوند بهم وصل بود و اولین راه رفتنم خیلی سخت نبود و خدارو شکر از زایمانم خیلی راضی بودم و اینکه فسقلی من تو ۳۷ هفته و ۶ روز به دنیا اومد و چون آمپول ریه نزده بودم و روز زایمان زدم احتمال میدادن که بچه بره تو دستگاه اما خدارو شکر احتیاج به دستگاه نشد و بچم کامل بود
پیشنهادم اینه که حتما پمپ درد بگیرید دردتون رو به صفر می‌رسونه
اینم از تجربه سزارین من🙃 هر کسی حق انتخاب داره و به نظرم با توجه به شرایط باید انتخاب کنی‌
من اگر بازم برگردم به عقب قطعا زایمان سزارین رو انتخاب می کنم برای همه آرزوی سلامتی دارم و امیدوارم زایمان راحتی داشته باشید و کوچولو هاتون رو صحیح و سالم بغل بگیرید 🫂❤️
مامان آقا حسین مامان آقا حسین ۵ ماهگی
پارت ۶
خلاصه من گول تبلیغات ماما و بهداشت رو خوردم اینجوری پدرم دراومد تازه بخیه هام خیلی اذیت می‌کرد بدنم خیلی ضعیف شد هنوزم که هنوزه نتونستم درست حسابی سرپا بشم افتادگی رحم پیدا کردم موقع ادرار استخون های لگنم درد میگیره کمردرد دارم و.... یعنی اینکه میگن طبیعی بدون عوارض بعدش چرته ولی درکل اگه برگردم عقب باز هم طبیعی رو انتخاب میکردم با همه این اوصاف چون دلم میخواست برای یه بارم که شده تجربه اش کنم با تمام عذابی که کشیدم تازه من لگنم خوب بود برای زایمان و بچم ۳۷۰۰ بود ولی یه توصیه به مامانای که میخوان زایمان طبیعی بکنن حتما ماما همراه بگیرید خیلی خوبه برا من میومد موقعی که رو توپ بودم کمرم رو ماساژ میداد یا رو تخت خوابیدم نزدیک سه ساعت مدام کنارم نشست من هر ۳۰ ثانیه درد داشتم با تمام توانم دستاش رو فشار می‌دادم خیلی بهم آرامش میداد این کار و اون هم همراهی می‌کرد بنده خدا تازه با اینکه مذهبی نبود میدونست من مذهبی ام برام دعا و قرآن پخش می‌کرد آرامش بگیرم و گاهی هم موزیک بی کلام میذاشت خلاصه اگه اون نبود من خیلی کم میوردم با اینکه بعضی از حرفاش باعث شد من بترسم ولی خب بچه من درشت بود اون فهمیده بود برا همین حدس میزد که نتونم طبیعی بیارم که به لطف خدا تونستم دوتا درد نکشیدم 😃
الهی همه مامانا به سلامت نی نی هاشون رو بغل کنن و خدا اونایی که نی نی میخوان رو دامنشون رو زود زود سبز کنه 🤩❤️
مامان گل دختریـ مامان گل دختریـ ۷ ماهگی
نکته هایی ک برای زایمان طبیعی یادم رفت بگم پارت ۲😁🙈
من چون استراحت مطلق بودم ورزش و پیاده روی رو دو هفته آخر شروع کردم ،تقریبا روزی ۲،نیم پیاده روی داشتم. البته تقسیم ش میکردم ساعات رو من ی مسیر جذاب رو برای پیاده روی انتخاب کردم ک خستگیام یادم بره😁 من مسیر بازار پاساژ ظرف فروشی لباس فروشی رو انتخاب کردم 😂😉البته بدون توقف عصر ها ساعت ۶ میرفتیم تا ساعت ۸ بعدش خونه شام و یه استراحت و بعدش آخرشب میرفتم پارک محلمون دور می‌زدم نزدیک ۴۰ دقیقه بعضی وقتا کم تر و بیشتر هم میشد ، و از ۳۸و. چند روز بودم ک شیاف گل مغربی رو شبی یکی میزاشتم ک یک هفته بعدش شبی دوتاش کردم
انقد ب خودم فشار آورده بودم ک روز زایمان نا نداشتم خیلی خسته بودم😩 سر زانوهام درد میکرد ساعت های آخر زایمانم دیگه نمی‌تونستم با ماما همراه ورزش کنم افتاده بودم رو تخت از خستگی حالت سجده ، ماماهمرا با بدنم ورزش میکرد تا بچه بیاد تو لگن
راستی واسه خودتون حتما خرما و آب میوه آناناس ببرید تا موقع ورزش اینا فشار تون نیوفته.و اینکه مثل من ب خودتون انقد فشار نیارید خوب استراحت تونو داشته باشید 🥰💗