۷ پاسخ

خدا مادرشوهر خوب قسمتت کرده من همینجا بمیرم نمیاد ی سر ب بچهام نمیزنه چند روز ی بار دخترام میرن بیرونشون می‌کنه
ولی من بزرگی ب خرج میدم احترامشون رو حفظ میکنم و ب روم نمیارم
خدا همچین مادرشوهر آیی رو نصیب هرکسی نمیکنه خدا شانس بده 😁😆😂

امروز اومد خودم گفتم برم بیرون یکم هواخوری
رفتم میوه خریدم اومدم دیدم تو اون ده دقیقه خونه رو جمع کرده بچه رو خابونده ظرف بوده شسته حیاط جارو کرده

ناراحتی برای چی پیش اومد؟

خوب همه مادر شوهرا مثل مادر شوهر شما نیستن عزیزم. گاهیم عروس کلاتوقعش بالاتر. دیگه شرایط زندگی هر کسی متفاوت

خداروشکر مادرشوهر منم خیلی زن خوبیه
بعد زایمان مامانم دلش برا من نمیسوخت این بنده خدا میومد بچه رو چندساعت میگرفت تا من بخوابم
بعد از اونم تا یکسال بچرو میومد میبرد تا من ب کارام برسم 🫠

خداحفظش کنه عزیزم همه مادرشوهرا مثل مادر شوهر شما نیستن که عروسش و مثل دختر خودش میدونی یکیش خود من دوران عقدمو که زهر کرده بود واسم نزاشت شوهرم یه دست لباس بخره واسه من نزاشت عروسی بگیره ،دوران بارداریمم استراحت مطلق بودم و شوهرم و بهش گفت واسه غذا زنگ زد اگه میخای این یک ماه و غذا بدم منم گفتم ممنون هی گفت اگه میخای آخرش خودش گذاشتش هفته ای یکبار که اونم قرمه سبزی میداد که من نمیتونستم بخورم و میدونست (مامان خودم پیره و مریض اگه واست سوال بشه پس مادر خودت چی بعد سمت ما خانواده شوهر اینکارا میکنن مادر خودم ۶تا نوه پسریش و زحمتشون کشید هم بارداری کمک میکرد بعد از زایمانم عروساش میومدن پیش خودش تا ۴۰روزگیشون)شب زایمانم تا ساعت ۱۲خانوادم موندن بچه کوچیک داشتن رفتن مادرشوهرم موند نمیدونی اون شب با نگاهاش چقد عذاب داد منو میگفت نوک سینه ات بزرگه با حالت تاسف نگام میکرد ،لباسم یکم خونی شده بود چپ چپ نگام میکرد و همش تو فکر سحری خودنشبود که بره از بوفه بیمارستان خرید کنه من زایمان کرده بودم ولی خودم تا صبح بیدار بودم اون خواب تنها کار مثبتش این بود که دو بار لیوان آب و گذاشت دهنم اینقده تشنم بود مجبور شدم بش بگم بچه بغلم بود دستشم درد نکنه ولی خب من دختر مردم بودم دخترش نبودم که بخاد رسیدگی کنه یه بالشت بزار تکیه ام یا ..💔الهی شکر که مادرشوهرت خوبه ایشاالله همیشه واست خوب بمونه ❤️

خدا برات نگهش داره آن شالله تا آخر اینجور باشه گلم

سوال های مرتبط

مامان 🩵کیانم🩵 مامان 🩵کیانم🩵 ۲ سالگی
خواهرا دلم خیلی واسه پسرم میسوزه
من چند وقت پیش با مادرشوهرم که بالای خونش میشینیم دعوا کردم دیگه هم نرفتم خونشون پسرمم نمیزارم بره
چون خیلی تو تربیت بچم فضولی میکنه و منو دعوا میکنه که چرا فلان میکنی و فلان نمیکنی
پسر منم هر روز بیشتر وقتا پایینه چون ما تو روستاییم و تنهایه و حوصلش سر میره حالا بعضی وقتا من میبردمش یا شوهرم می‌برد
با مادرشوهرم دعوا کردم پدرشوهرم گفت بچرو درست تربیت نکردی😑
آخه بچه ای که ۲سالش نشده رو چجور باید تربیت کرد
بعدش هم مداااام بچم اونجا بوده و دو تربیتی شده
منم از وقتی اومدم بالا دیگه نمیزارم بچم بره
خودش بلده در رو باز کنه قفل میکنم که نره پله هامون هم خطرناکه خیالم جمع نیست
بعضی وقتا میره پشت در که شیشه ایه میبینه اینا میان و میرن بهونه میگیره و نق میزنه
دلم خیلی واسش میسوزه امشب دیگه باهاش گریه کردم
بخدا از دست اینا خسته شدم کم نکشیدم از دستشون .چیکار کنم بنظرتون.
مادرشوهرم هم حرفای بدی زد و توهین کرد وگرنه اینجوری قهر نمیکردم.
مامان دلانا🩷 مامان دلانا🩷 ۱ سالگی
خانما یه نظری بهم میدین بگین که شما جای من بودین چیکار میکردین
دخترم یک ماه دیگه میشه دو سالش یدفعه غذا هارو از تو بشقاب چنگ میزنه یا بشقابو چپه میکنه دعواش کردم فاییده نداشت به خوبی گفتم فاییده نداشت
بازم با صحبت و حرف میگم اینکارو نمیکنه ولی دعواش که میکنن دوباره تکرار میکنه
امشب خونه مادر شوهرم بودیم دخترم بشقاب پدر شوهرمو چپه کرد توش پست تخمه بود گفت چرا اینکار کردی فلان گفت شما هیچی بهش نمیگین من یودم دوتا میزدم پشت دستش دو یواش زد پشت دستش
دوباره سر سفره شام ابگوشت داشتن تموم کرده بودن دخترم دوتا لقمه ته ظرف خودش بود پرتش کرد پدر شوهرم دعواش کرد دلانا دعواش کنی بدتر لج میکنه
دوباره رفت یه کاسه رو پرت کرد توشم یدونه سیب بود با یکم اب
پدرشوهرم سه تا محکم زد رو دست دخترم تق تق صدا میداد
بچم گریه شد اینقدر گریهههههه کرد
منم هیچی نگفتم فقط دلم طاقت نیاورد گریم گرفت 😔😔
چیکار کنم میدونم کارش اشتباه بود ولی بچه اینقدر رو که نمیزننن