آدم مگه چقدر میتونه بیشعورباشه آخه....دوشب پیش شب نشستن رفتیم خونه خواهرشوهرم موقع اومدن بچه ام هی گفت یه کم دیگه بازی کنم عمه اش گفت خب بزارشب بخوابه اینوکه گفت دیگه دخترم خداهم حریفش نمیشه که بخواد برش گردونه خونه هی گفتم بهش نگو دخترم گیره دیگه ول کن نیست گوش نکرد بچه اش هم سرما خورده بود خلاصه شب خوابیدوصبح رفتم اوردمش دیدم آبریزش بینی گرفته و همش گریه وبیقراری میکنه سرماخورده بود خدا لعنتش کنه که عقل نداشت بچه اش مریض بود خوابیده بود پیش دخترم دیشب که انقدر بینیش کیپ بود نتونست نفس بکشه همش بیداربود حالا امشبم همین بساط بسختی نفس میکشه بازور تونستم بخوابونمش چون نفس نمیتونه بکشه

اصلا تقصیر اون نبوده شما باید میوردیش خونه هیچ وقت نزار جایی تنها بمونه و اینکه همون ساعت اولی ک رفتین خونش دیدین بچش مریضه دختر شما سرماخورده دیگه کاری ب شب موندن و بیشعوری نداره

همین که باهم بودن و بازی کرده بودن اون ویروس منتقل شده ربطی به شب خوابیدن نداره ولی کاش اجازه ندی بچتون جایی بخوابه
انقدر زمونه بد شده و ادم چیزای عجیب و غریب میشنوه بهتره که بچه آدم پیش خودش باشه همیشه

گلم همون لحظه اول قطعا ویروس وارد بدنش شده .میومد خونه هم مریض میشد

اون هی تو خونشون بودی گرفته وقتی حساسی کسی که مریضهخونش نرو

من دخترم ی خبرمینداخت شب بخابه خونه مادرشوهرم اوناام میگفتن بزاربمونه دیگه وفلان... گفتم عمرابه شوهرم چشم غره ربتم بچرویجوربرداشتیم اوردبالاحالاطبقه پایینمونن

منو و خواهرشوهرم سر بچه هامون از هم فراریم با هم نمیسازن مث کارد و پنیرن خددا رو شکر نمیبینمش راحت

میدونم مجبورشدی گزاشی بمونه وتوشرایطی نبودی ک نزاری ولی من دخترم خودش بزنه ام نمیزارم چون کافیه عادت کنه دیگ بیچاره میشی

درکت میکنم ولی من اصلا دوس ندارم دخترم جایی بخوابه ولی تواین شرایط گیر کردم اینقدر دوس داشتم دخترمو بزنم از بس منو حرصی کرده بود😅