مامان معجزه های  خدا مامان معجزه های خدا هفته بیستم بارداری
مامان کوچولو مامان کوچولو ۱ سالگی
.
این، شمار‌ه‌کارتِ «خواهر امیرحسین» است. «امیرحسین قوام». صاحبِ این ۲ چشمِ دلگیر و محزون... برای انتشارِ کارت، با خواهرش هماهنگ کردم...
اما ، از قصّه‌ی امیرحسین ، چیزی شنیده‌اید؟! می‌گویم، برای آن‌ها که نمی‌دانند ...
.
امیرحسین قوام، نوجوانِ ۱۶ ساله‌ی زرین‌دشت بود. پدرش را سال‌ها از دست داده بود، و با مادرِ مبتلا به سرطان و خواهرِ کوچکش، زندگی می‌کرد. او برای هزینه‌ی درمانِ مادرش ، همزمان با درس و مدرسه ، در یک مکانیکی مشغول به کار شد. و فاجعه ، آنجا رخ داد ... صاحب‌کارش، شبی، به همراه ۲ نفر، دست‌هایش را بستند و به او تجاوز کردند... از لحظه‌ی تجاوز فیلم گرفتند که اگر صدایش را دربیاوری، منتشر می‌کنیم... امیرحسین بعد ۲۴ ساعت، ماجرا را به مادرش گفت (چگونه گفت؟! با چه دردی؟! پسری که می‌خواست، مَردِ مادرش باشد) و به همراه مادرش، رفتند از آن ۳ نفر شکایت کردند... و سپس... فاجعه‌ی عظیم‌تر ..... ۲۰ شهریور (۱۰ روزِ قبل) جنازه‌ی امیرحسین، در بیابان‌های اطرافِ حاجی‌آباد، پیدا شد!!... او را به قتل رساندند!!!...
.
حجمِ فاجعه آنقدر عظیم و فلج‌کننده است، که توانِ واکاویِ ماجرا در اینجا نیست... همه‌چیز روشن است... فقط این
مامان 🐣زندگیم🐣 مامان 🐣زندگیم🐣 ۲ سالگی