پارت دوم
ولی هرچی صدا میزدیم کسی جواب نمیداد ماکس اکسیژن زده بودن برام و مدام فشارمو میگرفتن و چند بار اونجا ماساژ رحمم دادن جوری که از درد دستاشونو میگرفتم و التماس میکردم ولی مثل اینکه خونریزیم شدید بوده و مجبور بودن منو بیشتر فشار بدن همش میگفتم بچم کجاس من چرا اینجام ولی کسی جواب نمیداد همه رو تک تک میبردن ولی منو فقط ماساژ رحم میدادن🥺چشمم به ساعت افتاد ساعت نزدیک ۵بود منم تقریبا کامل بهوش اومده بودم صدا زدم اومدن گفتم بچم کجاس چرا منو نمیبرین گفتن تخت خالی نیست توی بخش گفتم خونوادم خبر دارن دیگه جوابمو ندادن یهوویی یکی بلند گفت منو زودتر ببرن که خونوادم دارن دق میکنن وقتی رفتم بالا ساعت نزدیک۶بود خونوادم چشاشون کاسه خون میگفتن هیچ خبری از منو بچه نمیدادن بهشون و با خودشون هزار فکردن شوهرمو اول نمیخواستن بزارن بیاد پیشم ولی حالشونو که دیدن چیزی نگفتن همه خونوادم دور تختم جمع شده بودن من خودمو شاد گرفتم چون فهمیدم خیلی اذیت شدن گفتم چیشده دلماهو دیدین گفتن نه هنوز نیاوردنش یکم خندیدم که من خوبم شما چرااینقد استرسین و...بعد منو بردن تو بخش گفتن الان بچه رو میارن مامانم با من اومد داخل بخش بقیه موندن اول دلماهو به باباش و بقیه نشون دادن بعد اوردن پیشم خداروشکر خوب بود همه چیزش فقط عطسه میکرد نمیدونم این ۴ساعتی که من پایین بودم بچم کجا برده بودن که فک کنم سرما خورده بود
چند بار هم تو بخش شکممو فشار دادن و ساعت۱۲شب سوندمو در اوردن و گفتن راه برو و هرسه ساعت شیاف میزاشتم درد داشتم ولی به ماساژ رحمی نمیرسید براهمون راه میرفتم که دیگه ماساژم ندن ولی حدودا ۱۰بار شکممو در کل فشار دادن ،فرداش ساعت۶عصر از همه دیر تر منو مرخص کردن در کل خداروشکر خوب بود بااینکه اذیت شدم

مبارکت باشه عزیزم از سزارین راضی هسی

عزیزم دقیقا چیزایی ک گفتی رو منم کشیدم ولی بدتررررر،چون اون روز من زایمان کردم فک کنم شلوغ ترم بود چون دقیقا همون زمان من ۱۵ نفر دیگم زایمان کردن بجزززز عملای دیگه (کلی ختنه و واریکوسل و لاپاراسکوپی هم بودن) و من تو راهرو بودم تجرفه زایمانمو دوست داشتی بخون با حقی تو موسی بن جعفر ۱۹روز پیش

مگه بلافاصله ک نینی بدنیا میاد نمیبرن نشون باباش بدددن☹طفلکیا چقد جوش زدنن
مبارک باشه مامان شدنت حانیه جان🧡

عطسه طبیعیه عزیزم مبارکت باشه منم چهارشنبه ساعت ۶ صبح یهو بردنم اتاق عمل سزارین شدم با دکتر ساعدی منتها من با بی حسی بودم همه چی و دیدم وشنیدم بعدم بچم و نشون دادن

قدم نو رسیده مبارکتون باشه عزیزم
ان شاءالله زودتر درد و سوزش جا بخیه هات آروم بشن
والا منم کلی خون داشتم سر پسرم ۴ دفعه اومدن ماساژ دادن البته من بی‌حس بود هیچی نمیفهمیدم شکمم ر دارن چکار میگنن میگفتن دارن شکمتو فشار میدیم فقط

منم خیلی میترسم از ماساژ چه بیمارستان گوهیه پس اگع اتاق خصوصی بگیریم چی ؟؟ ینی نمیزارن شوهرامون پشت در اتاق باشن ؟؟ از صب تنها میخایم چیکاررکنیم😭

اوففف خدا چقد مزخرفه همین ماساژ شکمی حقی بیشتر از همه فک میکنم میگه مریضاشو بدن چون هرکی شنیدم گف یکی دوبار میدن😭😔

چقد خوب که تو اتاق ریکاوری یادته من هیچی یادم نیس فقط لحظه ای که مامانم میزد تو صورتم یادم و از اونجا به بعد بهوش اومدم

انشاالله ب سلامتی و مبارکت باشه عزیزم