پارت ۱۴۰ داخل کامنت

۱ پاسخ

#پارت140

چشم غره‌ای اساسی به سمتش پرتاب کرد و در حالی که پتو را دور سینه هایش میپیچاند بلند شد و گفت:

- پاشو یه چیزی تنت کن.

بیخیال از روی زمین بلند شد و چشم ملورین روی اندام لختش ثابت ماند.

چشم هایش از دیدن پایین تنه‌ی لخت محمد گرد شد و با خجالت لب زد:

- بپوشون خودتو!

بیخیال گفت:

- حالا انگار چیشده! دیشب که توت بوده نفهمیدی اندازش چقدره الان ببین!

دخترک با خجالت لب گزید و اهسته گفت:

- خیلی بی ادبی.

سرخوشانه خندید و همین که ملورین خم شد تا لباس هایش را از روی زمین بردارد، کف دست محمد به باسن لختش کوبیده شد و پر از هوس گفت:

- جون، خودت داری نخ میدیا!

دخترک سیخ سر جایش ایستاد و جیغ خفیفی کشید:

- هین! چیکار میکنی! وای!

اخم هایش خنده روی لب محمد اورد و پر از شور و هیجان زیر لب زمزمه کرد:

- بخورم اون لباتو که اینطوری چین ندیشون واسه من! اوف قربونت برم.

ملورین ناز در صدایش ریخت و گفت:

- برو اونور خب! مینو گشنشه!

سوال های مرتبط

مامان مسدود شدیم مامان مسدود شدیم ۵ سالگی
مامان مسدود شدیم مامان مسدود شدیم ۵ سالگی
مامان رمان گندم مامان رمان گندم ۵ سالگی
مامان مسدود شدیم مامان مسدود شدیم ۵ سالگی
مامان رمان گندم مامان رمان گندم ۵ سالگی
مامان رمان گندم مامان رمان گندم ۵ سالگی
مامان مسدود شدیم مامان مسدود شدیم ۵ سالگی
مامان رمان گندم مامان رمان گندم ۵ سالگی
مامان مسدود شدیم مامان مسدود شدیم ۵ سالگی
مامان مسدود شدیم مامان مسدود شدیم ۵ سالگی