مامان لیام👼🏻🩵 مامان لیام👼🏻🩵 هفته سی‌ونهم بارداری
مامان بهراد مامان بهراد هفته سی‌وپنجم بارداری
مامان پناه من💙 مامان پناه من💙 روزهای ابتدایی تولد
مامان گردالو مامان گردالو ۲ ماهگی
هیییع
من شوهرخالم با تمام خاهر برادرهاش قطع رابطه کرده
جهاز کشون دخترش زنداییهام نیومده بودن کلا
یک خاله دیگم دارم اونم نیومده بود
من و مامانم از چند روز جلوتر رفتیم کمک
روز جهازکشون گفتن قوم های عروس بیان
باورتون میشه بخدا من و مامانم و خالم و مادربزرگم بودیم فقط😂
هیچکسسس نیومده بود ۴تا بودیم واسه چیدن وسایلا
خونه دخترخالم دوره یکساعتی راهه عقد بودم شوهرمم اومد
کلی کمک کرد وسایل سنگین جابه جا کرد از اول تا اخرش بودیم
حالا بماند ک جهازکشون من خالم گف وزنم سنگینه کمک نکرد دخترشم بچشو بهونه کرد نیومد
حالا یه پسرم داره خالم کلا دوتا بچه داره
دیشب یهویی بله برون گرفتن
من و ساعت ۹ شب دعوت کرد😐اونم با گوشی مامانم زنگ زد ب شوهرم
شوهرم خونه نبود منو ببره
ک اگ بودم نمیرفتم
شوهرم به دلش اومده گف جهازکشون هیج کدوم از خاهربرادرهای خالت یا شوهرش نبودن من بودم کمک کردم ساعت ۹ یادشون اومده ماهستیم
خالم بله برون دخترش مردونه خونه بابام گرف بابام گفت من پذیرایی میکردم چای شیرینی و...
بعد گف اخرش خسته شدم به پدر و برادر عروس گفتم کمک بدین گفتن نمیخایم لباسهامون کثیف میشه😐بله برون تو عید بود مامانم خانه تکونی کرده بود بعد ک تموم شد اومد خونه میگف خونه بهم ریخته مبلها پر لک یککک عالمه ظرف کثیف
جالبه خالم واسه اینکه کارهارو نکنه یکماه نیومد خونه مامانم
با اینکه قبلش هر روز میومد
یه تخت سیمانی بزرگ جلو خونش داره
یکبار مامانم گف میشه بیام روفرشی بشورم
خالم گفته بود نه نشور
نزاشته بود مامانم بره
فامیل عتیقه ک میگن اینان
مامان قندونبات مامان قندونبات ۱ سالگی
مامان 💙آیهان💙 مامان 💙آیهان💙 ۲ ماهگی