ی پارت خوندم نفهمیدم چی ب چیع🤣😂
پارت ۱۸۴
الن هم..پای پسرش در میونه..شایدم دارن دست و پا میزنن تا از دستت ندن...
چرخید سمتم و محزون لبخند زد..:شاید خدا نخواد دل کوچولوت خاطره بدی از پدر
مادرت به دل داشته باشه..!
االن بهتره استراحت کنی..
راحت بخواب ..
سرمو تو اغوشش فرو کردم و چشمامو بستم..حق با سمانه بود..
****
مست خواب تو جام چرخیدم..نیمه های شب بود..از حال و هوای اتاق خونه کامال
حس میکردم..
بلند شدم و تو تخت نشستم..
بدنم کش و قوصی دادم و افتادن نگاهم به در سرویس دلم حموم خواست..
خوابم نمیومد دیگه..بلند شدم و رفتم تو حموم..
طبق عادت میخواستم در سرویس تو اتاق امیر رو قفل کنم..با یاد اوری اینکه دیگه
نیست نا خود اگاه اه کشیدم..
لباسامو دراوردم و رفتم تو کابین شیشه ایی حموم..
اب و باز کردم..
با افتادن نگاهم به قفسه ایی که امیر وسایلش رو میزاشت..
لبخند رو لبم نشست..
پسر شلخته..
یه لیف بود..صابون سفید..۳تا جای شامپو..
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.