برو عزیزم بزار به این مناسبت کدورت ها از بین بره
ببین منم با خواهرم مشکل دارم وهمیشه پر توقع و بی ادب و اهل تیکه انداختنه برا زایمان من یه روز اومد فقط خوردن و ریخت و پاش کردن و رفتن با دخترش انگار نه انگار که من خواهرشم و از اول زندگیش هرجا نیاز به کمک داشت عین یه کلفت بودم براش بعد هفته پیش رفت بدنشو لیپوساکشن کرد رفتم اونجا باز کلی کاراشو کردم با بچه کوچیک اخرسرم گفت برو حوصله شلوغی بچتو ندارم ببین عین سگ پشیمون شدم که من خر چرا رفتم مگه اون پارسال اومد چی کرد برا من جز این که حرصم دادن و با شکم پر بخیه موندم پای ظرفشویی اگه دوس نداری در ارتباط باشی مجدد و حرف و حدیث پیش بیاد نرو بابا ول کن بگو بچم کوچیکه تازه واکسن زده بود و سرماخوردگی داشت ترسیدم بیام بچه اونم بگیره بقران عین من پشیمون میشی بعدش
از نظر من برو بیمارستان دیدنش.بچه هاتم نبر .الکی بگو واکسن زدن یا چه میدونم یه بهونه ای بیار که مثلاً وقتم پره.
یه دسته گل ببر با کادو بچه رو یه سر بزن برگرد.
اگه بخوای رفت و آمد کنی دوباره اون فشار های روانی میاد سراغت.
هیچ چی تو این دنیا با ارزش تر از آرامش خودت و بچه هات و همسرت نیست.
چقدر داستان ات شبیه برا منه منم دقیقا بادخواهرم به مشکل خوردیم اون خیلی پر توقع و راه و هر چی دوست داره میگه و من قبلا کلی براش خدمت کردم اون همش منت میزاره سرم و خلاصه کلا حرف نمیزنیم به نظرم اگر باهم حرف نمیزنید نرو چون اخلاق و نمیشه عوض کرد من آنقدر حرف زدم دوباره پشیمون شدم که الان اعصابم راحته نمیبینم حرف نمیزنم باهاش قبلا دم به دقیقه میزد آمار منو میگرفت کجا رفتید وای به من نگفتی وای چرا مارو نبردین مادر شوهرت کجا رفت اینجوره اونجوری به من چه اخه...
خلاصه دخالت و نظر هم میکرد و میداد
خسته شده بودم اعصابم الان راحت تره به نظرم حرف شوهرت و گوش کن بالاخره اونم تو جریان بوده نهایت زایمان کرد به تبریک تلفنی بگو و بگو بچه کوچیک داره و سوارت نمیتونست مرخصی بگیره تمام
بهونه به این قشنگی برای اشتی هست،چرا دو دلی عزیزم؟
یه کادو مناسب بگیر ، یه کاچی بپز پاشو برو دیدن ابجی و نی نی ، بذار تموم شه هرچی کدورته.
حیفه بخاطر چیزی خواهر خواهریتون خراب بشه.بسازینش دوباره
قشنگتر از قبل💝💖🥰
وقتی میگی خودش اومد و کنارت موند بخاطر احساس مسولیت خواهرانه بوده و نگرانت بوده که اومده مونده
تو هم زایمان کرد برو بیمارستان پیشش تنهاش نزار .بعد اون ببین دوست داری بری خونه اش ببینیش یا نه .
من باشم میرم هم چون دوران زاییدن و گذروندم و میدونم چقدر حساس شدم اون دوران و هر کی یه کار کوچیک برام میکرد از ته دل دعاش میکردم .
حالا طرف چه بد بود چه بدتر .
برو بنظرم بیمارستانو.
بعدش دیگه به حال خودت ربط داره دوست داری دیگه نری و قطع کنی و یا دوست داری بری و بگی تنهاش نزارم
اگر به خودم باشه که نمیرم چون مامانم خیلی مسائل حساسه اگه نرم تا مدتها ول نمیکنه منو و باهام قهر میکن من پسر کوچیکم که به دنیا اومد همسرش اومد دم در خونمون و زن و بچهشو یعنی خواهرام و بچههاشو با خودش برد بعد از اینکه چند روز خونمون مونده همسرم میگه وقتی شوهر خواهرم حتی یه تبریک خشک و خالی هم نگفت بهمون تا دم در خونمون برای بردن زن و بچهاش اومد و خونمون نیومد برای چی من باید برم برای دیدن بچهشون و من ه جوری با دو تا بچه از اینجا تا شهرستان برم و تنهایی برگردم واقعاً برام سخته همسرم میگه من نمیتونم بیام میشه بگین چیکار کنم
زایمان کنه خونه ی خودش میمونه یا مادرت؟
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.