خیلی خستم خیلی حالم بده ناراحتم دلم پره خسته شدم از اینکه به خاطر بچم سعی میکنم قوی باشم و شوهری که هیچی نمیفهمه و رو اعصابه همه بچه ها گریه دارن همه بیقراری دارن اما الان من باید بشنوم که من که مادر نیستم بچم بیقراره
نه میزاره به بچه دارو بدم نه هیچی خودمم غیر سوپ و کاچی و غذای زاچی نمی‌خورم تهشم بچه گریه داره من مادر نیستم
دیشب بچم یه ساعت گریه کرد حتی دیگه دوست نداشتم برم از باباش بگیرمش فقط گریه میکردم با خودم گفتم منکه به گفته اینا مادر نیستم چیکار میتونم بکنم براش فقط براش درد دارم بعدشم که دلم داشت آتیش می‌گرفت از صدای گریه بچم رفتم بگیرم یکی زد تو دستم و گفت برو گمشو احمق کصافط تو مادری که بچه یه ساعته بیقراره رفتی داری گریه میکنی
یعنی من هیچ حقی ندارم ؟ حتی انگار تا نذاره حق ندارم بچه رو بغل بگیرم
خیلی حالم بده فکر میکردم روزای بعد زایمان بهترین روزای عمرم باشه چون عاشق نوزاد و بچه ام اما حالا با حرفاش در حد مرگ حالم بده

۱۶ پاسخ

من اینقد که بدم میاد بقیه توو بچه داریم دخالت کنن مهمونی نمیرم با بچم . وای به روزی که توو خونه شوهرت بخواد واسه بچه داریت نظر بده😵‍💫 دست پیش بگیر خواهر
من هروقت بچه گریه میکنه به شوهرم میگم اینقد که خونوادت توو بارداری حرصم دادن الان یه بچه بیقرار دارم خدا نگذره ازشون😐 دیگه سکوت میکنه😅

بهش بگو گاو تویی ک نمیذاری با نظر دکتر پیش بریم فک میکنی خودت خیلی میفهمی ولی گوه حالیت نیست
والا اون بچه هرچی میکشه بخاطر پدرشه نه مادرش
چقدر بعضی زنا گناه دارن واقعا…

عزیزم ببخشید ناراحت نشو بیخود می‌کنه نمیزاره دارو بدی یواش خودت بگیر بده بخوره والا بخدا ماهم دارو دادیم هیچی نشده ولش کن چرا به حرفش گوش میدی

با خوندن پیامت چقد حرص خوردممممم😤😤😤😤عجب ادمیه شوهرت مطمئن باش خدا جواب این دلشکستناشو میدهههه. واقعا تصورشم حال ادمو خراب میکنه ک ب ادم همچین حرفی بزنن ک مادر نیستی و فلان

وایی حرص خوردمدفقط،بگیرش بگودخالت نکنین ولم کنین بیرپنشون کن بروپیش مامانت اینانه قبلش ادم بودن نه الان نفهمی تاچه ححححد...خداازشون نگذره

عزیزم بچه با گریه بزرگ میشه بیخود میکنن بهت میگن مادر نیستی گریش مال کولیکه ببرش دکتر دارومیده شوهرتم باسیاست نرم کن شاید تحت تاثیر حرفای اطرافیان اینجوری شده

هر چی تو بیشتر غصه بخوری اون بیشتر گریه میکنه اینو به شوهرت بگو
بعدشم ببرش متخصص بهش دارو میده بده بهش اذیت نشه بچه گناه دارع

عزیزم به مادرت بگو چند روز بیاد پیشت بمونه شاید شوهرت ان ببینه درباره بچه کوتاه بیاد بعد تو به بچه برس

سلام مامان عزیزوفداکار، بچت وباروغن زیتون یاروغن بفشه روغن مالی کن، وزیرش یه بالشت نرم بزاروسمت شکمش روبزارروی بالشت برای بچهایی که کولیک دارن بهترین راهه. صدای سشواریاصدای اب اون واروم میکنه. خودتم غصه نخورتوکل کن بخداحتمادرست میشه.

بگو نه من بلد نیستم ننت بگو بیاد شیرش بده
بچه هست گریه میکنه مثل شما عقب افتاده نیست که همش ساکت باشه
تو خیلی مادری بلدی بسم الله
مرتیکه عوضی

عزیزم من جات باشم بچه رو‌میندازم سرش خودش کور شه نگهش داره
اخه چه ربطی به خوردو خوراک تو داره
شاید شیرت کمه سیر نمیشه
شاید کولیک یا مشکل دیگه داره
بهش بگو اخه نفهم تو مگه بیشتر از دکتر میفهمی

عزیزم منم اطرافیانم انقد اذبتم کردن که کلا نشستم گریه افسردگی هم حس میکنم گرفتم
یکم تحمل کن ان شالله بچت اروم میشه

قطره کولیکز بگیر خودت یواشکی بده😐

بچه درد داره گریه میکنه ببر دکتر برای کولیک دارو میده ممکنه براکولیک چنددارو عوض کنی تااخریکی جواب بده

وای چق سخته خداصبربده ب ات 🥲

ای بابا
اینجوری که خیلی بده ولی سعی کن قوی باشی
شاید بچه دل درد داره همش گریه میکنه طفل معصوم

سوال های مرتبط

مامان فراز 🫰🏻✨ مامان فراز 🫰🏻✨ ۷ ماهگی
از عصر میخواستم برم سرویس وقت نمیکردم الان رفتم سرویس خب بخاطر بخیه ها نمیتونم زود از سرویس بیام بیرون دیدم شوهرم داره بچه رو میخوابونه تقریبا خواب بود رفتم سرویس یهو دیدم شوهرم داره با صدای بلند صدام میزنه فکر کردم توهم زدم دیدم دوباره صدام زد با دو رفتم تو خونه دیدم بچم رو دستشه از سر تا پاشو رو پتو و تشکشو بالا اورده اینقدر زیاد که حتی از دماغش هم در اومده بود ، همین که رفتم با صدای بلند دعوام کرد گفتم خب چیکار کنم خودمم درد دارم داد زد گفت اگه درد داری و نمیتونی خب برو خونه مامانت بمون که یکی کنارت باشه بچه رو برداشتم اب زدم صورتشو شستم و گرفتمش تو بغلم تا اروم بشه بعد لباسشو عوض کنم و با گریه ش گریه کردم ، شوهرم اومد پیشم گفت چیه خب گفتم هیچی گفت خیلی ترسیدم تا حالا اینجوری ندیده بودمش و وایساد توضیح داد که چطوری بوده منم هیچی نگفتم فقط گریه میکردم ، بعدش رفتم سرویس نوار بهداشتی گذاشتم و اومدم دیدم گرفته تو بغلش داره خوابش میکنه رفتم ازش بگیرم گفت خب داره میخوابه دیگه گفتم میخوام بچمو بغل کنم خودم میخوابونم بعد دید من چقد ترسیدم بهم میخندید و شوخی میکرد
خیلی سخته بچه داری واقعا سخته ، هرچی هم بشه مقصر مادر میشه