شب پلادت حضرت ابوالفضل فهمیدم باردارم ...بچه ی سومم بود وبچه دومم تتزه ۱۸ماهش بود ...به خود ش واگذارکردم همه چیو ازش خواستم سالم باشه وکمکم کنه دستمو گرفت قربان کرمش الان آقاابوالفضلم چندروز دیگه یه سالش میشه ومثله ماه میمونه خداروشکر
مامان هانا
سلام منم نذر کرده بودم خدا بهم پسر بده اسمشو ابوالفضل بزارم،شکر خدا ،خدا صدامو شنید انشالله تا سه ونیم ماه دیگه ب دنیا میاد،خدا حاجت همه رو بده انشاءالله
مامان ابوالفضل
من دفعه ی اول که باردار شدم قلب بچم تشکیل نشد و کورتاژ شدم و بعد کورتاژ که اقدام میکردم باردار نمیشدم درمان های مختلفی هم مثل ای یو ای هم انجام دادم نتیجه نگرفتم ابتدای سال ۹۹ یکی از دوستام شبه تولد حضرت ابوالفضل از شناسنامه پسرش که اسمش ابوالفضله استوری گذاشت و نوشته بود پسرم روزت مبارک من در جواب استوری بهش گفتم چه اسم قشنگی دوستم هم گفت تو باردار نشدی گفتم نه هنوز بهم گفت امشب نیت کن اگه باردار شدی و پسر شد اسمشو بزاری ابوالفضل منم بهش گفتم آخه تو فامیلمون این اسمو داریم دوستم گفت خب داشته باشین انقد این نام با عظمته که من از زمانی که اسم بچمو گذاشتم ابوالفضل برکتش و تاثیرات مثبتشو تو زندگیم دیدم من همونجا دلم شکست و گریه کردم و رفتم آقامو از خواب بیدار کردم گفتم اجازه میدی اگه باردار شدم و پسر شد اسمشو بزاریم ابوالفضل آقام گفت پس نیت کن اگه این ماه باردار شدی بزاری ابوالفضل منم با گریه نذر کردم اگه همون ماه باردار بشم اسم بچمو بزارم ابوالفضل ...دقیقا همون ماه به لطف خدا و حضرت ابوالفضل باردار شدم و اسم پسرمو گذاشتم ابوالفضل،😍
مامان ابوالفضل
سلام بچه باردار شدم قرار شد اسم بچه محمدامین بزاریم اما سنوگرافی همش میگفت قلب بچه مشکل داره پای بچه چنبره است پس نذر کردیم اسم بچه ابوالفضل بزاریم
بابای ابوالفضل
من نه ماهم بود هنوز هیچ اسمی واسه پسرم انتخاب نکرده بودیم هر روز یه اسم واسش میزاشتیم طوری شده بود که من داشتم با خودم فکر میکردم که خدایا قراره اتفاقی بیفته که نمیشه اسم بزارم واسه پسرم اومدیمو من نه ماهم شد تصمیم گرفتیم بریم که ماما خصوصی بگیریم واسه زایمان از اونجاهم بریم سیسمونی بخریم یه. هفته گذشت نتونستم برم دکترکه میدونید چی شد همون اتفاقی که نه ماه هی میگفتم قراره چی بشه افتاد دوهفته مونده بود به زایمانم من کرونا گرفتم تو بیمارستان بستری شد م حالم خیلی خراب بود با خودم گفتم یا ابوالفضل منو از اینجا نجات بده اسم پسرم ومیزارم ابوالفضل بعد فهمیدم که قسمت این بوده اسم پسرم را ابوالفضل کوچولو بزارم.
مامان ابوالفضل
سلام اسم پسر قشنگ منم ابوالفضل هست
وقتی بچه ام دنیا اومد با اینکه 36 هفته بودم ریه بچه ام نارس بود و گذاشتن تو دستگاه روز میلاد حضرت ابوالفضل زایمان کردم ده فروردین ولی نوبت برام زده بود 14 فروردین 4 روز زودتر دنیا اومد روز میلاد حضرت ابوالفضل تصمیم گرفتیم بچه سالم از تو دستگاه بیاد بیرون اسمش بزار ابوالفضل چون هیچ امیدی بهش نبود و خدا رو شکر صاحب اسمش نگهدارش شد و بچه ام خوب شد الان ابوالفضل ام نه ماهشه
مامان ابوالفضل
خواب دیدم اس،م بچم ابوالفضل بود منم اسمشو گذاشتم ابوالفضل
مامان ابوالفضل
من تا پنج ماهگی آزمایش اینام همه چیز خوب بود یه روز رفتم مراقبت دکتر گفت باید تو شوهرت آزمایش بدین چون مشکوک ب طالاسمی می نور هستید دنیا رو سرم خراب شد بد من یه پسر 8دارم سالم بد آزمایش دادیم بد چند روز گریه زاری جواب منفی بود بد شوهرم نظر کرد اسمشو بزارم ابوالفضل
مامان ابوالفضل
از اونجایی ک عاشق حضرت ابوالفضلم همیشه دوست داشتم خدا بهم ی پسر بده اسمشو بزارم از طرفی خوابشو دیده بودم ک خداوند هم بهم این لطف کرد ی نعمت خیلی گرانبهایی بهم داد ازش ممنونم و همیشه شاکرم ازش خدایا شکرت 🙏😍❤
مامان ابوالفضل
وقتی ک مجرد بودم چون پرولاکتینم رف بالا دکتر زنان بهم گف احتمال اینکه دیر باردار بشی هست خودمم عاشق بچه بودم چندبار هم خواب حضرت ابوالفضل دیده بودم گفتم اگه بچه اولم پسر باشه اسمش رو میزارم ابولفضل و همینجورم شد دو ماه بعد عروسیم حامله شدم و اسفند ۹۵ حضرت ابوالفضل عیدیم رو داد خدایا شکرت😍
مامان ابوالفضل
من از دوره نامزدی به اسم کودکم فکر میکردم وبه خاطر اینکه اسم خودم ام البنین هست اسم آقا پسرمو ابوالفضل گذاشتم
مامان ابوالفضل
سلام تازه محرم شروع شده بود منم سال اولی بود که عروسی کرده بودم و خونه خودم بودم خیلی دلم میخواست منم یه روز توی خونه خودم روضه بگیرم تا یه روز رفته بودم یه جا روضه که خانومی که روضه میخوند خیلی یهویی گفت خواب دیدم خونتون روضه حضرت ابوالفضل میخوندم میام یه روز میخونم هیچی هم نمیگیرم منم که از قبل خیلی دلم میخواست روضه بگیرم انقدر ذوق کردم که حد نداشت خلاصه یه روز همرو دعوت کردیم موقعی که روضه تموم شد همون خانوم اومد گفت یه پسر میاری اسمشو حتما بزار ابوالفضل منم اونجا ۴هفته باردار بودم ولی خودم نمیدونستم بعدشم که پسرم بدنیا اومد و ماهم اسمشو ابوالفضل گذاشتیم و خیلی هم خوشحالم که اسمشو ابوالفضل گذاشتن😍
مامان ابوالفضل
سلام روزی که من فهمیدم باردارم دوتاپسر دیگه داشتم وهمسرم اصرار داشت بچه رو سقط کنیم وکارمون به جروبحث کشید اما من با اصرار پای حرفم وایسادم وچون ازمایش های غربالگری را نرفتم بچه م راسپردم به اقا ابولفضل وبیمه ی ابوالفضل شد خدایی هم برامون قدم داشت هم ماشین خریدیم وهم کار شوهرم پررونق شده است
مامان ابوالفضل
من قبل از بارداریم یه شب خواب دیدم یه پسر بچه خوشگل و ناز تو بغلمه که اسمش ابوالفضل بود.بعد لپمو بوسید.این قد به دلم نشست که همون موقع به خارسوم گفتم اگه یه روزی پسردار شدیم اسمش ابوالفضله
مامان ابوالفضل
سلام تودوران نامزدی همسرم گفت که خواب دیده پسرداره واسمش ابواافضل منم دیگه به حرفش احترام گذاشتم واسم پسرمون شد ابواافضل البته اینم بگم قرار بود اگه دختر بشه من براش اسم انتخاب کنم که اونم نشد انشاله اسم بچه دوممون ومن انتخاب میکنم
سلام مامانای عزیز و اینم داستان ابوالفضل کوچولوی من اسم ابوالفضل من اقا آراز بود اما با یه اتفاق شد اقا ابوالفضل الانم خیلی راضی هستیم روزی که من زایمان کردم اقا آراز بیشتر مایع داخل شکم من و خورده بود و باعث شده بود ریه هاش عفونت بکنه به خاطر همین ده روز توی دستگاه که پنچ روزش توی ان آی سیو بود بعد ده روز کم کم رو به بهبودی رفت به همین دلیل ما نظر کردیم اگه پسرم زودتر خوب شه اسمشو بزاریم ابوالفضل و خدا خواست و تو این ده روز پسرم مرخص شد
مامان ابوالفضل
سلام اسم ابوالفضل به انتخاب باباش بود خیلی اسم ابوالفضل رو دوست داشت
مامان ابوالفضل
من سه تا سقط داشتم بعداز ده سال باردار شدم چون قبلیا قلبشون تشکیل نمیشد قبل ازسونو تشکیل قلب دوبار خواب میدیدم که التماس حضرت ابوالفضل میکنم بعدکه بیدارشدم گفتم اگه قلب تشکیل شد میذارم ابوالفضل خداراشکرقلب تشکیل شد گذاشتم ابوالفضل
مامان ایلیا
همسرم خیلی علاقه به اسم ابوالفضل داشت و نذر کرده بود اگه باهم ازدواج کردیم اسم پسرمون و بزاره ابوالفضل من خیلی دودل بودم سراسمش ولی احترام گذاشتم به همسرم
وخیلی هم مخالفت کردن خانواده همسرم بااسم پسرمون هنوزم که هنوزه اسمشو صدانمیزنن میگن خیلی اسم سنگینیه و بعدا پشیمون میشین و بچه که بزرگتربشه خودش میگه چرا اسمای جدید برام انتخاب نکردین ولی همسرم اصلا براش اهمیت نداشت این حرفا و الان راضی هستیم از انتخابمون
مامان ابرا
و ارادت خاصی ب حضرت ابوالفضل داریم
مامان 🦋ابوالفضل🦋
سلام .منو شوهرم هم تصمیم گرفته بودیم اگه بچمون پسر شد اسمشو ابوالفضل بزاریم چون خیلی عاشق اسمابوالفضل بودیم
مامان 🦋ابوالفضل🦋
من قبل از حامله شدنم بیشتر شبا خواب کربلا میدیدم. شوهرم هم یه بار نیت کرد اگه پسر دار شدیم اسمشو بذاره ابوالفضل و وقتی حامله شدم مادرم خواب میبینه یه نوزاد پسر بغلش که اون نوزاد اسم ابوالفضل رو به زبون میاره.
مامان ابوالفضل ودلارا
من عقد بودم رفتم کربالا از در حرم حضرت ابوالفضل داخل شدم گفتم هروقت بار دارشدم...دختر داشته باشم میزارم زینب پسر ابوالفضل...وقتی برگشتم دیدم شوهرمم همین نیت و کرده...وقتی حامله شدم از حرفی که زده بودم یادم رفت گفتم اسمش میزارم طاها...شب خواب دیدم یه پسر کوچولو با لباس مشکی جلو دسته هیت داره زنجیر میزنه...بهم گفتن این پسرته ابوالفضل...منم قطعی اسمش گذاشتم ابوالفضل...ایشالا ابوالفضل نگهدار همه بچه ها باشه
مامان ابوالفضل
من قبل حاملگی هم اسم کایا رو انتخاب کرده بودم 9 ماه هم کایا صداش مکردم وقتی حامله بودم ولی اواخر 9 ماهگی دکترها گفتند جنین ناهنجاری مغز داره و عقب مانده و فلج میشه اون وقت اسمشو به ابوالفضل نیت کردیم که سالم به دنیا اومد و اسمش ابوالفضل شد.
مامان ابوالفضل
من ترک زبانم و ارادتی که ترکه ها به اقا ابوالفضل دارن زبانزده وهمیشه دوست داشتم پسری داشته باشم با نام ابوالفضل و به آرزوم هم رسیدم
مامان ابوالفضل
من میخواستم اسم پسرمو بزارم باربد آخه اسمه دخترم بهار دوماه حامله بودم مادرشوهرم فوت کرد هنوز جنسیت بچه مشخص نبود اربعین پارسال خواب دیدیدم دوهفته بعداز فوت مادرشوهرم مادرشوهرم اومدتوخوابم خوابم خیلی واضع بود انگاره که احساس میکردم بیدارم بهم گفت مادرجان اربعین کربلا بودم روبروی حرم ابوالفضل خوابم برده اونجا تواومدی به خوابم بچه ات به دنیا اومده جنسیتش پسره وگفتن خوب سالمه وبهم گفتن باید اسمش بزاری ابوالفضل راستش بخواین اصلان دوست نداشتم اسم عربی رو بچه ام بزارم ولی به حضرت ابوالفضل اردتت خاصی دارم تو دوران بارداری تو شکمم بهش میگفتم ابوالفضل تااینکه تو بیمارستان بدنیا اومد گفتم اسمش عوض کنم بزارم باربد یا بهادر به دقیقه نکشید پرستاراومد روسرش ازش تست گرفتن گفتن گوش هاش احتمالان ناشنواست یا آب توگوشش رفته من گفتم ای بی نداره روزی که قراربود مرخص بشم شوهرم برا اسمش بهم گفت که چی بزاریم گفتم باربد همون لحظه پزشک اطفال اومد روسرش گفت شما مرخص نیستی گفتم چرا گفت پسرشما اکسیژن خونش پایین تنگی نفس داره هنگ کردم گفتم مگه میشه بچه سالم آبجیم بهم گفت اسم پسرتو بزارابوالفضل هرموقع میایی اسمش عوض کنی یه عیبی روش درمیاد بلخره اینکه همون جا گریه ام گرفت گفتم اگه الان مرخص کنن اسمش ابوالفضل باورتون نمیشه یه پزشک اطفال دیگه اومد وابوالفضل دید ومرخصش کرد من به قول عمل کردم الانم سالم سرحال الحمدالله گوش هاشم کوچکترین صدایی میشنوه
مامان ابوالفضل
من یه بارداری پوچ داشتم
کلا شوهرم عاشق اسم ابوالفضل بود
منم نیت کردم ک خدا بچه سالم بهم بده بزارم ابوالفضل گفتم اگرم دختر بود میزارم زینب
ک خدا خواستو پسر بود
مامان ابوالفضل
روز تاسوعا بود همسرمگفت اگرم خدا بهمون ی پسر بده اسمشو میزاریم ابوالفضل وقتی فهمیدیم بچمون پسره البته خیلیا مخالفت کردن ولی اسمشو گذاشتیمابوالفضل
مامان ابوالفضل 👪
منو همسرم از اول ازدواجمون این اسمو دوس داشتیم میگفتیم اگه پسر دار بشیم اسمش رو میذاریم ابوالفضل
تا اینکه تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم بعدا متوجه شدم تنبلی تخمدان دارم درحد شدید هشت ماه گذشت خبری نشد آخرین ماه دکترم گفتن شما ب این زودیا باردار نمیشی این ماه اصلن فولیکول نداری من خیلی ناراحت بودم بخاطر این وضعیتم نزدیکای محرم بود همش گریه میکردم دلم میگرفت دقیقا نهم شهریور ماه سال ۹۸ بود ک فرداش میشد یکم محرم نزدیک خونمون باهمسرم رفتیم هیت من اونجا پشت همسرم قایم شدم عین بچه ها گریه کردم از حضرت ابوالفضل کمک خاستم گفتم خسته شدم از دارو خوردن
چندروز بود درد پریودی داشتم ولی صبح همون شب بی بی چک زدم اول ی خط منفی افتاد بعدش ی خط خیلی کمرنگ دیگه ی بی بی چک دیگه هم استفاده کردم بلافاصله دوتا خط پررنگ افتاد روش هنوزم حالم اون لحظه یادمه دستام از خوشحالی میلرزید
بچمون پسر شد برای تشکر از حضرت ابوالفضل اسمش رو گذاشتیم ابوالفضل
الانم تازه وارد پنج ماهگی شده😍😍😍
مامان ابوالفضل
همسر من قبل از اینکه ازدواج کنیم دوست داشتن اسم پسرش ابوالفضل باشه
و اینطور اسم پسر ما شد ابوالفضل
مامان ابوالفضل
من دوتا سقط داشتم شوهرم دلش خیلی بچه میخواست اون از مجردی گفته بود اسمشو میزاره ابوالفضل عاشق اسم ابوالفضله من بچه نمیخواستم هرکار کردم که نمونه سقط بشه نشد انگار خدا میخواست این واسمون بمونه اقام گفت حالا که این واسم مونده میزارم ابوالفضل گفت اگه پسر بود من میزارم اگه دختر بود تو بزار
مامان ابوالفضل
من سفره ی حضرت ابوالفضل دعوت بودم و همونجا ازاقا خواستم ک باردار بشم. بعد چندروز پریود شدم واون اخرین پریودیم بود ومن ماه بعد بارداربودم. محرمم بود شب اقا ابوالفضل گفتم اگه بچم سالم و پسر باشه اسمشو میزارم ابوالفضل.
مامان جیگربلا
ابوالفضل من تو غربتم هم دوستمه هم پسرم
مامان ابوالفضل
ابوالفضل من تو غربتم هم دوستمه هم پسرم
مامان ابوالفضل
ابوالفضل من تو غربتم هم دوستمه هم پسرم
مامان ابوالفضل
ابوالفضل من تو غربتم هم دوستمه هم پسرم
مامان ابوالفضل
ابوالفضل من تو غربتم هم دوستمه هم پسرم
مامان ابوالفضل
ابوالفضل من تو غربتم هم دوستمه هم پسرم
مامان ابوالفضل
من یه شب خواب دیدم یه جای تاریکه دارم با لباس مشکی راه میرم به جز سیاهی چیزی نیست تا اینکه یه ستاره درخشان پیدا کردم چند روز بعدش فهمیدم حاملم واسه همین گفتم اگه بچه دلر بشم یکی از اسمای اماما رو بزارم که قسمت شد االفضل گذاشتیم
نظر کاربران درباره اسم ابوالفضل