اسم فارسی

نام معنی نام جزییات
گلندام گل اندام مشاهده
فرخ لقا زیباروی، خوش برخورد مشاهده
محمد رامتین ترکیب دو اسم محمد و رامتین (ستوده و نوازنده) مشاهده
شید نور، روشنایی، آفتاب، خورشید مشاهده
هیراب نام فرشته باد مشاهده
پیما پیماینده، رونده، اندازه گیرنده مشاهده
یاد خاطره مشاهده
پریفام پری مانند، زیباروی، زیبا چون پری مشاهده
بهفر شکوهمند و با جلال و جبروت مشاهده
راویس صاحب جاه و جلال مشاهده
شاه جهان مَلِک و سرور عالم ، نام یکی از مهمترین قله های رشت... مشاهده
کاناز چوب ریشه خوشه خرما مشاهده
سرشار پر، لبريز مشاهده
بارانه منسوب به باران، باران مشاهده
آمستریدا نام دختر اردشیر دوم ، از اسامی کهن . مشاهده
امیدعلی اميد داشتن به لطف علي ( امام علی ) مشاهده
پرینام ویژگی کسی که شهرت و آوازه او در زیبایی چون پری است مشاهده
محمدسانی ترکیب دو اسم محمد و سانی (ستوده و مقدس) مشاهده
شاه محمد شاه(فارسی) + محمد(عربی) نام نقاش معروف ایرانی در ز... مشاهده
روژیتا مثل روز، روشن، زیبا مشاهده
گلسار منسوب به گل، همانند گل، جایی پر از گل مشاهده
بیدمشک درختی شبیه درخت بید با شکوفه‌های معطر و دارویی مشاهده
شاهبانو ملکه، شهبانو مشاهده
شیرو منسوب به شير، (به مجاز) دلير و شجاع، از شخصیت‌های... مشاهده
گوهرتاج تاجی از گوهر مشاهده
پاکرای پاکیزه رای، صاحب رأی پاک، دانا مشاهده
پشوتن فداکار مشاهده
گوهر شاد ترکیب دو اسم گوهر و شاد (سنگ‌های قیمتی و خوشحال) مشاهده
شاهدانه نام نوعی گیاه مشاهده
شیرین دخت دختر شیرین و زیبا مشاهده
مهرمس خورشید بزرگ مشاهده
شیفته آن كه به كسی يا چيزی دل بسته است، عاشق مشاهده
مهرجانان خورشید جان مشاهده
محمدیار محمد(عربی) + یار(فارسی) یار و یاور محمد مشاهده
مهرثنا ترکیب دو اسم مهر و ثنا (مهربانی و ستایش) مشاهده
تابنده تابان، درخشان، پرتو افشان مشاهده
یارمحمد یار(فارسی) + محمد(عربی) یار و یاور محمد(ص) مشاهده
نکو نیکو، خوب، مناسب، زیبارو مشاهده
یاری کمک ، همراهی مشاهده
رخشنده درخشنده، دارای عظمت و شکوه مشاهده
خوشین خوش و زیبا مشاهده
پارسه مردم پارس مشاهده
مازستا بهترین و خوب ترین مشاهده
شاهک شاه کوچک، از شخصیتهای شاهنامه مشاهده
آناتا نظیر و مانند مادر مشاهده
علیما علیم، دانا مشاهده
محمد فرزام ترکیب دو اسم محمد و فرزام (ستوده و شایسته) مشاهده
جوانمرد بخشنده، دارای همت والا مشاهده
پولک فلس ماهی که روی بدن ماهی را پوشانده است مشاهده
فرمان حکم، امر، دستور مشاهده